آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

کتابی که باید خواند و معرفی کرد: اصول و مهارت های تربیت کودک

    برای خرید  کتاب تربیت کودک با رویکرد طیب گزینی، نوشته احمدرضا اخوت و فاطمه فیاض، از انتشارات قرآن و اهل بیت علیهم السلام به شماره 88968309 زنگ بزنید و درخواست خود را همراه با آدرس در هر تعداد اعلام کنید. می توانید هم برای خرید حضوری تشریف ببرید به: خ انقلاب، خ 16 آذر، پ25، ط2(مدرسه اهل بیت)  88962724   ...
8 آذر 1395

حال بچه ها تغییر کردنی ست...کافی ست در آن لحظه ما تغییر حال دهیم

زینب خانمی شده است برای خودش. هر روزش را می توان خاطره کرد، نه یکی نه دو تا نه ده تا... دیگر نمی دانم از کجا بنویسم و از کجا بگویم. دنیا که روز و شبش می گذرد یعنی این دختر 1 روز دیگر بر عمرش اضافه شد، تغییر کرد.  دیشب من و او بودیم. تنها. لباسهایش را آور که برویم بیرون. تمام سعی م بر پیچاندنش بود اما انقدر خسته بودم توان فکر کردن نداشتم. دراز کشیدم، با لباسهایش آمد در اتاق و شروع کرد به جیغ کشیدن! انقدر هم صدایش تیز است وقتی جیغ می کشد که هر آن ممکن از دیوارها خراب شوند. با خودم گفتم الان چه کارهایی می توان بکنم که ساکت شود؟ - بپذیرم که لباس را به تنش بپوشانم و با هم برویم هیئت (اما عادت می کند) - نپذیرم...
8 آذر 1395

اربعین...نجف...کربلا

دو روز مانده به سفرمان پایش را تا زیر زانو گچ گرفتیم. تصمیم مان نزدیک بود که تغییر کند خدا رو شکر نکرد. در طول مسیر و محل استقرار مان در نجف، انقدر روی گچش راه رفته بود (البته در اتاق نه روی زمین های خاکی) که نرم شده بود، زمان باز کردن گچ آن را با قیچی باز کردم. هر جایی که می رفتیم سوار کالسکه بود، وقتی هم که در موکبی یا حرمی یا محل موکت داری وارد می شدیم ُاو هم فرود می آمد. سفر پرماجرای جانانه ای بود. طوری که فکرش را نمی کنم سال بعد به این سفر نروم. بشدت معتادِ این جریان سازی حضرت حسین شدم که گام به گام عالَم را فتح می کند. خدا توفیق دهد حضور همه جانبه ترمان را سال بعد، پیاده روی اربعین ...
21 آذر 1394

زینتِ پدر

زینب شده زینتِ پدر. زبان می ریزد... ذوق می کند... به استقبال می رود... بدرقه می کند ... جیغ می کشد .. گریه می کند... می پرد به بغل ... بغل می کند ... مستقلانه غذا می خود و اصلا نمی خورد ...   پدرش به او می بالد ... قربان صدقه ی چادرش می شود که به دندان می گیرد و زیر بغل می زند زینب ، زینتِ پدر است ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 2 سال و 2 ماه دارد
6 آبان 1394

سوره مبارکه مریم ... اصلاح فرزند

هر کسی هر والدی و هر والده ای گمان می  کند که در تربیت فرزند خود کوتاهی کرده، کم گذاشته، خطا داشته، جاهایی از دستش در رفته و آنچه نباید می کرده را کرده و آنچه نباید می گفته را گفته... و بسترِ طیب و طاهر فرزندش را موّاج کرده؛  و نمی داند چه کند و مستاصل است و نگران است و ناراحت از وضعیت موجود خودش و فرزندانش است و مضطر از خرابی آینده ی فرزندانش است  قرآنش را باز کند صفحات پر از حیات و دگرگونی و سعادت و رشد را ورق بزند و وقتی رسید به سوره مریم... شروع کند به مطالعه... انقدر مطالعه ی این سوره تاثیر گذار است در زیبا شدنِ خوی و منش فرزندان که حد و حساب ندارد. سوره مریم که با که...
11 مهر 1394

سوره مبارکه طارق... کوبنده ی باب عبد پروری

می ترسم از وقتی که زینب بانو به حرف بیاید. برایم تجسم قیامت است؛ تجسم یوم تبلی السرائر. انقدر عمیق و نافذ چشم می دوزد به اتفاق های پیرامونش؛ به روابط من و برادرش؛ به گیس و گیس کشی هایمان، به  پیروز شدن های یا من یا مربا؛  انقدر با دقت به کلمه هایی که ادا می کنم و مربا ادا می کند نگاه می کند واقعا انگار به کلمه های نگاه می کند؛ که هر آن منتظرم زبان که باز کند زیااااد حرف داشته باشد برای گفتن...  حاضر است همیشه می شنود همه کلام ها را می بیند همه رفتارها را می فهمد کنه مطلب و ریشه  و دلیل بروز را! وای بر من  بر روزی که زبان باز کند، و بگوید آنچه را که این مدت 2 سال و 2 ماه بر او و بر ما گذشته ...
11 مهر 1394

مقاومتِ حماسی زینب

درِ یخچال رو باز کرده میگه: «مامان اَیینا» میگم اسمش چیه؟ نگاه می کنه و میگه: «اَیینا» بهش میگم هندِوونه. میخنده. میگم بگو هندِوونه. میگه: اَیینا.   همچنان مقاومت می کنه برای حرف زدن.
19 شهريور 1394

کبریت، آتش و نطق

فعلا اهل ادای کلمات نشده. می داند... می فهمد ... می فهماند. منتها نمی گوید حروف را. بعضی بچه ها اینگونه اند. نطق شان دیرتر است از فهم شان. : میخواستم فر اجاق را روشن کنم  که کوکو سبزی خوشمزه ای تحویل مان دهد. کبریت زدم. شروع کرد به خواندن: دَدَدُ دَدَدُ دَدَدُدِد اُآئَد
12 مرداد 1394