آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

مهارت دراز نشست

این ویژگی رو احتمال می دم این نسل ازش برخوردار باشند: به خوبی گردن گرفتن از همون ماه اول و الان هم که 3 ماهش گذشته وقتی دراز می کشه به حالت نشسته خودش رو در میاره. انگار که یک مهارتهایی رو این نسل خیلی خوب از پسش بر میان. الله اعلم
5 آذر 1392

عهد

امروز با بانو رفتیم مراسم شیرخوارگان حسینی... و عهد بستیم که فرزندمان را نذر یاری قیام مهدی کنیم... زندگی انسان است و این عهدهایی که می بندد. عهدها جهت ده زندگی انسان هستند. اگر عهد را از انسان بگیرند هیچ از آن نمی ماند. خدا ما را متعهد به بهترین و والاترین عهدا بنماید با صلواتی بر محمد و آل محمد ...
17 آبان 1392

اولین مسافرت

اولین مسافرت عسل بانو به حرم خواهر با وصفای امام رضا علیه السلام... اول ماه محرم. مثل خان داداش، خوش سفر بود و توی حــــــــــــــــــــــــرم خواب ِ خــــــــــــــــــــــــــــواب 
15 آبان 1392

مرگ بر آمریکا

ترانه «مرگ بر آمریکا» به مناسبت این روزها و تمام روزها.   تقدیم به دوستانم علیرضا و آرمیتا و تمام علیرضاها و آرمیتاها....   مرگ بر تازیانه ها، تازیانه های بی امان، به گرده های بی گناه بردگان  مرگ بر مرگ ناگهانی صد هزار زندگی، در یکی دو ثانیه،  با سقوط علم از آسمان   مرگ بر کشتن جوانه ها، مرگ بر انتشار سم در زلال رودخانه ها  مرگ بر فصاحت دروغ، مرگ بر بوق های بوق، مرگ بر سیم های خاردار و کشتزارهای بیم  مرگ بر گورهای دسته جمعی و بندهای انفرادیِ زمین  مرگ بر بریدن نفس، مرگ بر قفس، مرگ بر شکوه خار و خس، مرگ بر هوس  مرگ بر حقوق بی بشر، مرگ بر تبر، مرگ بر شراره ه...
13 آبان 1392

استفاده از لحظه 2

عید غدیر بر پایداران بر عهد ازلی شان مبارک       این هم عیدی آسمان ما برای این روز به اهل بیت عزیزمان:             کیک قهوه...   با تزیین جبعه کیک:       نوش جان! این مائده آسمانی.  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مهم است که فهرست بلند بالایی از کارهایی داشته باشیم که باید انجام دهیم. تا حتی برای زمانی که در ذهن مان هیچ فعالیتی برای انجام دادن یافت نمی شود بشود به آن فهرست پناه برد. و خواند: قل اعوذ برب الفلق     ...
2 آبان 1392

نقشه ي قتل!

گاهي اوقات گمان مي کنم اين دو تا نقشه کشيدن من را از پا در بيارند!!! برخي روزها مثل امروز. اين مي خوابد اون ميايد بغلم و بايد راه ببرمش. او مي خوابد و اين يکي. او با کله شاتالاپ مي خورد زمين و جيغ و گريه. اين براي همدردي جيغ و گريه سر مي دهد. اين دستشويي مي کند و بايد پوشک عوض کنم. او هنوز اين يکي شلوارش را پا نکرده نياز به تعويض دارد. گاهي اوقات حتما نيم ساعت گريه دواي همه ي دردها خواهد بود...  و اين داستان ادامه دارد. ...
13 مهر 1392