آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

بودن تو دست ما نبوده که ماندنت را ما رقم بزنيم.

1392/3/30 0:25
476 بازدید
اشتراک گذاری

دختر يکي يک دانه ي دردانه ام.

زينب پري حان.

از اولي که باردار شده ام، نفرات زيادي را به من گفتند که ما هم مثل تو بوديم.

منتها در تعريف هايشان يک حرف مشترک داشتند و آن اينکه متاسفانه قريب به اتفاقشان مي گفتند انقدر دلمان مي خواست که دوميِ مان بيفتد يا حتي بدتر تلاش هم کرده بودند و موفق نشده بودند!!!!ناراحت

واقعا از ديشب که آخرين داستان اين اتفاقات را شنيدم همه ش دارم خدا را شکر مي کنم

که حتي يک لحظه هم به فکر از بين رفتن چه به صورت طبيعي چه حتي مصنوعي! نيفتادم.

نه من و نه پدرت.

و اين مهم را به فال نيک مي گيرم و منتظر هستم که به اميد همين يک کار خير مهمي که ما در دوران باردار بودنت انجام داديم توفيق شکوفا شدنت را خدا نصيبت کند.

اميد دخترانه ام به توست.بغل

مادرت که آرزوي ديدارت را لحظه شماري ميکندمژه

(البته سرِ وقتِ​خودش نه زودترنیشخند)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

ام طاها
30 خرداد 92 20:50
ام زینب! سرم به دوران افتاد!



چرا؟؟؟؟؟
ام طاها
31 خرداد 92 10:23
از اون لحظه‌ی تکرارنشدنی که یه زن می‌فهمه بارداره ـ و برای هر بچه‌ای هم اون لحظه منحصربه‌فرده ـ چطور میشه یک آن فکر کنه این نعمت تمام رو نمیخواد... تصورشم برام غیرممکنه


چه خوب!
پيشنهاد ميدم بهش فکر هم نکني ديگه
مامان نسرین
31 خرداد 92 23:23
سارا جونم کار خوبی کردی که نگهش داشتی منم خیلی دوست دارم یه دخمل داشته باشم اونم همین موقع ها یعنی فاصله سنی کمی داشته باشن ولی توانشو ندارم ماشالله به تو و توانت حسودیم میشه بهت دوستمممممممم