آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

سونوي يواشکي

سلام سلام جيگر مامان... شايد امروز يواشکيِ​خانم دکتر، زودتر از موعدي که ايشون مقرر کرده بريم با هم سونو تا از اين حسّ کنجکاوي مضمن در بيايم دوتايي. ببينم دقيقا چند وقتته که انقدر کوچولويي؟ ببينم کجا دقيقا لونه کردي؟ کلا ببينمت ديگه دلم واسه ت تنگ شده...  باز هم ميگم، چه پسر باشي جه دختر زندگي م رو برات فدا مي کنم... ولي نميدونم چرا انقدر حسّ بانو بودن دارم بهت... اين هم يه مسابقه ايِ واسه من ديگه؟ که تا 3 ماه ديگه جوابش مشخص ميشه. ...
28 آذر 1391

روز اول...

امروز با بند انگشتي ساعت 10 رفتيم کارگاه برنامه ريزي تدريس کرديم... بعدش هم تا شب خونه ماماني2(مامان بابا) بوديم. هنوز هيشکي نمي دونه جز خاله جوني.
26 آذر 1391

آيا اذن بر ما جاري مي شود؟

سلام به همه 1 ديروز آخرين روز محرم بود و بي بي چک با + بودن خود ما را به شدت سوپرايز، غافلگير، خوشحال، نگران و ... کرد. امروز اول صفر با گذاشتن صدقه براي دادن تست بارداري به آزمايشگاه رفتم. عزيزم! الان منتظر آمدن پدرت هستم که تا ساعاتي ديگر به خوشي زندگي ما بيافزايد. نمي دانم چرا دلم با دختر بودنت قنج مي رود. نه که پسر بودنت را نپسنددها، اما گمانم اين است که بانويي هستي براي خودت. هر چه باشي، مقدمت گلباران. اين جا را برايت درست کردم  تا مکاني باشد براي ابرازهايت. براي اينکه اگر آمدني شدي، جايي براي فرود داشته باشي. مادرم! چنانچه به اذن خدا به ما توفيق امانت داري اي مجدد اعطا شد که اينجا مي ...
25 آذر 1391