آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

نماز و تربیت

زینب پری، مهر را بر می دارد  جلویش بر زمین میگذارد و خم میشود و بر روی مهر می خوابد. او نماز می خواند به همین راحتی. اما آیا نماز خواندن را و این دلا و راست شدن را من یا پدرش به او یاد دادیم؟ نه.. اصلا و‌ابدا. نه وقتش بوده و نه موعدش. پس چگونه می داندکه با مهر چه کار کند و چه بروزاتی همراهش اشت؟ او ما را دیده ، که به نماز مصر هستیم. نماز می خوانیم به جماعت یا فرادا. نماز خواندن ما را می شناسد. و این دیدنی هایش او را به عمل واداشته. ما می خواهیم بچه مان نماز بخواند،خودمان نماز بخوانیم. نماز را در خانه هایمان علم کنیم. تربیت جنسش از این قسم امر است. مهربانی هایمان با همسرانمان در تیررس دیده و شنیده ی فرزندانمان اس...
20 شهريور 1393

طلب درونی

همیشه هم عامل خارجی مشوق به عمل آوردن بچه ها نیست. بانوی یک روز مانده به یک سال شدن ما، راه می رود. خیلی زیاد. یک کفش ناز جغجه ای دارد  که یک ماه پیش برای بیشتر شدن انگیزه اش بع قدم زدن برایش خریدیم. اگر گفتید وقتی پایش می کند چه می شود؟ استراحت می کند! فقط همین! ------------------------ ما هم باید طلب هایمان درونی باشد
23 مرداد 1393

رشد می کنیم

خیلی خوب راه می رود. خیلی حرف می زند! با همه وجودش... آب ... مامانی ... بی ایم ... را می گوید. می فهمد حرف هایم را خوب. جمعه این هفته می شود 1 سالش. من یک مادر هستم. واقعا یک سال برایم مثل چشم بر هم زدن است. خدا را شکر که یک سال گذشت و در این یک سال زینب با من بود. و من با او بزرگ شدم. نه یک سال که ...
20 مرداد 1393

مرگ بر اسرائیل

انقدر قدم هایی که برمیدار محکم و استوار است که یاد گلادیاتورهای قوی می افتم که برای تخریب حرکت می کردند. انشالله برای تخریب ظلم تخریب کفر تخریب استکبار تخریب این اسراییلیهای قدرت نما و مظلوم کش، قدمهای تو و دوستانت هر لحظه محکم و محکم تر شود. که دیگر مشت تنها کافی نیست.
11 مرداد 1393

قیام

رسید زمانی که، قدم هایش بر زمین استوار میشود. پاهایش قائمِ بدنش میگردد. و قیام میکند. و با قیامش به تکاپو می نشیند. قیامت متصل به قیامت باشد دردانه ام ...
2 مرداد 1393

من و او

مرا که می بیند ابروهایش کج می شود و شروع می کند به نق... به ذوق ... به صدا دادن ... به ادا درآوردن ... به لوس بازی .... به اینکه چرا من روی زمینم وقتی تو هستی. راست می گوید! من هم او را که می بینم ابروهایم کج می شود و شروع می کنم به نق... به ذوق .. به صدا دادن ... به ادا در آوردن ... به لوس بازی... به اینکه چرا من روی زمینم وقتی تو هستی. دستانم را بگیــــــــــــــــــــــر رها کنی ام، زمین گیر شده ام. شک مکن.
9 تير 1393

ادب والدین 31

2 عدد مرواید... در دهان عسل بانو آدم با توان مندی های کم کارهای بسیار زیادی می تواند انجام دهد. مثل همین دو تا دندون... که بواسطه آنها کارهای خیلی مهمی صورت می گیرد: جویدن غذا، خرد کردن بیسکوییت، تیکه تیکه کردن سیب؛ موز؛ جزوه های ما، بوسیدن، گاز گرفتن و ... . آدم باورش نمیشه. اما یک روزی بالاخره باید باور کنه که بیشتر از 2 تا دندون، توان در وجودش هست! و از اینها باید استفاده کرد. شکر نعمت نعمتت افزون کند. ...
15 فروردين 1393

روز مچاله شدن

امروز از اون روزهايي بود که مچاله شدم. زينب که لحظه اي اجازه نداد از کنارش يک قدم آن طرف تر برم. و محمد سجاد هم در محدوده اي که ما نشسته بوديم: مدام اسب بازي مي کرد و مي پريد روي زينب و وشگونش مي گرفت و پشتک بارو ميزد روي عسل بانوئو اين گريه من جيغ اون گريه. خوب شد که تموم شد!  
24 اسفند 1392