بدون عنوان
بچه داری خیلی عجیب است. از آن محل های نزول حکمت و علم است. یکی از خاله ها واکسن ۴ ماهگی دخترش را زده بود و از خیلی روزهای سختی را میگذراند. از من پرسید، واکسن ۴ ماهگی زینب چطور بود؟ گفتم خیلی خوب بود. بلافاصله گفت: نه! من وبلاگش را دیدم، واکسن ۴ ماهه اش خیلی خیلی بد بوده. برایم خیلی جالب بود، هر چه فکر کردم اصلا یاد سختی آن واکسن نمی افتادم. برایم مسجل شد، که کاری که گذر کردنی ست، سختی هایش محو میشود. پس خیلی گیر نباشم در گرفتاری های آن لحظه. بچه فقط یک نمونه ی جزئی از این اتفاق است. ارتباط گرفتن با دیگران هم جزء دیگری ست. و زندگی ما پر است از این اجزا. و من هنوز هم زینب را یک دختر راحت واکسن خور می دانم...