آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

تربیت هایی از جنس ایمان

این عمو پورنگ حتما دستی در خوبی های عالم دارد. تقریبا 1 سالی می شود برنامه اش پخش نمی شود. محمدسجاد هفته ای چند بار اگر  بوم بالا بوم با  نکند شب نمی خوابد. زینب هم که اصلا عمو پورنگ را ندیده با ذوقی وصف نشدنی  بوم بالا بوم با   می کند بیا و ببین. همین است دیگر. مفاهیم که خوب منتقل شود نیازی به دیدنِ رسول نیست. نیازی نیست که در زمان انقلاب کردن باشی. ایمان سینه به سینه منتقل می شود. این گونه است که نسل سوخته نداریم ...
23 آذر 1393

دایره لغات

ماما بابا دادا بیده آب به به دد بی ایم اینها کلماتی ست که به خاطرم می آید که عسل بانو میگوید. یک سری کلمات را هم نمی گوید اما 100% مفهومش را منتقل می کند. و 100% مفاهیم منتقل شده از سمت مارا درک می کند.(در حد فهمش) کاپشنش را می آورد که بپوشیم بریم بیرون اَ: بذاریدم بالای میز آوردن پوشک و حوله برای تعویض و ...  دیگر چه باید بگوید؟ 1 سال و 4 ماه سن دارد. ...
23 آذر 1393

معیار برای بارداری

برای فرزند آوری   معیارهای گوناگونی وجود دارد که  باید  لحاظ شوند مثل: سلامت جسمی والدین، مخصوصا مادر؛ این معیار اگر موجود نباشد اصولا بارداری ای هم اتفاق نمی افتد پس نبودش = نبود بارداری ست.   معیارهایی هم وجود دارند که  نباید  لحاظ شوند مثل وجود اختلاف نظر بین والدین. این نمونه از نامعیارها بایستی مدیریت شده و بطور خلاقانه نسبت به آنها عکس العمل نشان داده شود و الا اختلاف نظر هیچ گاه به 0 و حتی نزدیک 0 هم نمی رسد. ...
17 آذر 1393

هیات در مسجد

با هم میرویم مسجد تا از اطاله زمان در مجالس جلوگیری کنیم. تا بانو خسته نشوند. تا بشود ساعتی آرام برای روضه شنیدن نشست. با هم وارد صحن مسجد میشویم. کنار مادری مینشینیم که پسرش را خوابانده روبرویش. زینب خیز برمیدارد تا پستونکش را از دهنش در آورد،ممانعت میکنم. بیشتر مینشینیم. دختری در شمال شرقی زینب برمیگردد به سمت عقب، زینب میخواهد با او حرف بزند، کلمه ندارد ، پس جیغ میکشد. پسری که خواب بود میپرد گریه میکند پستونکش از دهنش می افتذ. هر چه به دختر میگویم خاله رویت را بکن همان ور که بود، زل زده به چشمانم! بانو نق میزند که بغلم کن. بغل مامانی اش هم نمی رود. بغلش میکنم: الله اکبر... بسم الله الرحمن الرحیم....   ...
13 آبان 1393

گربه بازی

مثل گربه می ماند. صبح بیدار که شد اومد نشست روی پاهایم. پشت گردنش را نوازش میکردم و  ماساژ می دادم. خنده های ملیحی می زدیم و کج و راست می شد. مدت زیادی بازی مان طول کشید. وقتی دستم را پس کشیدم. معترض شد. هی سرش را آور نزدیک ترم. هی لبخند ملیح زد. ما هم هی ادامه دادیم گربه بازی مان را. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نوازش و بازیهای لمسی از مهمترین برنامه های والدین در دوره اول رشد است. ...
7 آبان 1393